Monday, August 06, 2007

قهرمان بدرود

مجيد لبخند پيروزی بر لب ,با نگاهی سرشار از عشق و محبت به وسعت تمام قرون ,راست قامت و مردانه طناب دار بر گردن,ايستاده ميميرد وما محبوسان شهر طاعون زده در سکوتی شرم اور به تماشا نشسته ايم.قاتل ان زن بی گناه روزنامه نگار در پای چوبه دار ناگزير از تسليم ناپذيری اين جوان شورشی ميگويد و اينچنين است که قهرمان اين ديار سنگستان با جادوی شياطين عمامه به سر جان در راه عدالت ستانی ميدهد.او نمونه روشن خشم فروخورده فرزندان هزاران مجاهد و مبارزی است که به گناه ايستادگی در برابر حکومت جهل و جنايت ملايان دسته دسته سرود ايران ازاد بر لب به دست ايادی شيطان قتل عام شدند و جلادان هم کسانی بودند همچون قاضی مقدس که به دستور ديو جماران جوانان ايران زمين را بر دار ميبردند .اری اين چنين است برادر و خواهر!اما اين سياه انديشان با رويش ناگزير جوانه ها چه ميکنند.