Sunday, August 05, 2007

گاهی است که مرگ معنی آزادی ست

اشعار گاهی است که مرگ معنی آزادی ست

اسماعیل وفا یغمایی

برای فرزندان شجاع مردم ایران کاوسی ها

گاهی ست که مرگ، معنی آزادی است

ویرانی تن،نهایت آبادی ست

آمیخته گاه اشک غم با شادی ست

وقتی که به مرگ زنده رسم رادی است

***



در زیر طناب دار این خنده ی شا د

در ثانیه ی آخر قبل از میعاد

گو چیست بجز نشان پیروزی داد

در مطلق دین پناهی استبداد

***

درموسم خامشی دهان وا کردید

با مرگ حیات خویش معنا کردید

از نقد حیات آنچه پیدا کردید

یکباره نثار گام فردا کردید

***

شد آینه، رویتان، به هنگام سفر

تا خلق کند به چهره ی خویش نظر

این خنده که بشکست ز جلاد کمر

یعنی که شکوه خلق باشد برتر

***

شیخان به خر مراد خوش مینازند

بر خون و سرشک مردمان میتازند

پیش از همه لیک کاشف این رازند

در بازی آخر، بخدا میبازند!

***

سی سال گذشت و دارها از پس دار

برسینه ی پور و دخت مردم رگبار

ای شیخ نگاه کن تو در آخر کار

مرگ از تو به شرم و زندگانی بیزار

***

دانم زهنر نیست فراتر آری

در میهن من ولیک دانم باری

از شعر و خطابه بر نیاید کاری

الا که به همسایگی رگباری

4اوت 2007