Tuesday, August 23, 2005

.قتل عام ۶۷ ،جنايتی بر عليه بشريت.

هزاران زندانی سياسی که عموماً مدتهای طولانی در سياهجالهای رژيم اسير بودند و تعدادی هم دوران محکوميت خود را تمام ولی رژيم از آزادی انها امتناع ميکرد در سکوت کامل دنيای خارج و با بيرحمی مظلومانه و قهرمانانه شهيد شدند.جمعی از صادق ترين و پاک ترين جوانان کشور از تمام احزاب و سازمان های سياسی،مجاهد وکمونيست و دمکرات وآزاديخواه،در زندانهای حکومت شيطان در گولاک اسلامی در کمون و برابری با مقاومتی دليرانه در مقابل اژدهای سياه مبارزه ميکردند.ملايان به خوبی ميدانستند که اين مردان و زنان شکنجه ديده و با ايمان هيچگاه تسليم اين سرنوشت تحميلی ساخته دست مشتی جاهل و متعصب و زورگو نخواهند شد.سياست ملايان در زندانها را ميتوان نمونه ای کامل از نحوه تفکر و عمل انان دانست که در ابعادی وسيع به شکلی سيستماتيک و خشونت بار در سطح کشور اجرا ميشد.در طی دهه ۶۰ و حاکم شدن جو رعب و وحشت در جامعه و تسلط اخوندهای مرتجع بر تمام شیًون زندگی مردم هزاران انسان ايرانی_زن و مرد،پير و جوان ،دانشجو و داش اموز،کارگر و معلم،از مردم عادی تا رهبران احزاب_تحت شديدترين فشارهای روحی و جسمی با برنامه های تواب سازی ملايان در زندانها مخالفت و با توان انقلابی مقاومت ميکردند:به شکل انفرادی و جمعی شکنجه ميشدند،شلاق ميخوردند،در قفس های قيامت ماهها چمباته ميزدند،در سلولهای انفرادی فراموش ميشدند،در زير ضربات کابل و باتوم مدهوش ميشدند،گرسنگی و تشنگی ميکشيدند،از تنفس هوای ازاد محروم ميشدند اما حاضر نبودندحتی به زور سرنيزه وطناب دار آ يه های شيطانی ملايان را بر زبان اورند.به صليب کشيده ميشدند و خود اگاه بودند که در برابر يک گروه اهريمنی و ادمکش بايستی ايستادگی کنند،چشم بند بر چشم داشتند ولی فراتر از افقها را ميديدند،در بند بودند ولی رهايی انسانها از تمام بندها را می خواستند،با هم دوست و همرزم و هم سنگر و هم پيمان بودند،با هم برادرانه و در برابری کامل زندگی می کردند،انان نخبگان فکری و از آزاده ترين جوانان اين مرز و بوم اريايی بودند،انان حاضر به خيانت به آرمان های مقدسشان نميشدند،ايده آل انان محو ظلم وستم و نا برابری در جهان بود،سلاحشان قلم بود و انديشه ،انها رهروان حسين وچه گوارا بودند.برای زندانی محروميت از ازادی بزرگترين نوع ستم بر انسان است:او دنيايی را آزاد می خواست،ميخواست بر کوهستانها آتش افروزد،ديوارها را فروريزد.او در سوگ سياوش گريسته،در مرگ غم انگيز سهراب شيون نموده،از قتل ناجوانمردانه رستم به خشم امده،از قيام مزدک طناب دار را به خاطر سپرده،شهربانو را در اسارت ديده،در مسلخ گاه بابک فرياد کشيده،و با شهيد راه قلم صور اسرافيل پيمان بسته،در تپه های اوين اوای ازادی سروده،از حنيف پاک و احمد و بيژن و مسعود وروزبه و گلسرخی و اشرف و خيابانی و سلطانپور فواد و شوان درس مبارزه و شهادت را آموخته و اکنون خود مرگ سرخ را بر زندگی ذلت بار ترجيح داده است.آری؛اين چنين بود که رفيقان و همرزمان به دست ملايان دژخيم و خونريز غريبانه بر طناب دار بوسه زدند.۰ ۳هزار زندانی سياسی در تابستان ۶۷ به دستور شخص خمينی جلاد و با همکاری سران فعلی رژيم دسته جمعی کشتار شدند و ملايان به خيال ناپاک خويش خود را از معضل زندانی سياسی اسوده ساختند.اين سند روشن و انکار ناپذيری از بيرحمی و خشونت و اهريمنی بودن اين رژيم وحشی ضد انسانی است که هرگز نبايد فراموش شود ودير يا زود ملايان بايد پاسخگوی ان باشند.