Thursday, February 11, 2010

اینکه بعد از ۸ ماه سرکوب بیرحمانه توسط حکومت باز هم هزاران ایرانی علیرغم وجود انبوه نیروهای رژیم در خیابانها جهت اعتراض حاضر میشوند خود حاکی از گسترده گی این جنبش و هدف دار بودن آن است.حال ما نیاز داریم به یک همفکری عمومی جهت برنامهریزی گامهای بعدی..جوانان وطن رویارویی را برگزیده اند.خیلی بهتر از ما آگاه به شرایط عینی و واقعی جامعه هستند .اشکال از ماست که خود را عقل کلّ میدانیم و هر روز نسخه جدیدی برای مبارزه! میپیچانیم.نمونه روشن آن همین حکایت اسب تروا! ابراهیم نبوی و شرکا است.به نظر من این آدمها خیلی از روند پر شتاب جنبش درون مرز عقب هستند و به همین دلیل ما را متهم به افراط گری و تندروی میکنند.رژیم هم به دنبال چنین مخالفان صوری با بی آزاریست که تنها برای ایجاد انحراف و ناامیدی هرگاه لازم شد آنها را وارد صحنه کند. به نظر من یک جنبش قبل از هر چیز باید مرز خود را با رژیم جنایتکار روشن کند.مگر غیر از شکنجه و زندان و تجاوز و اعدام چه چیز دیگری قرار است نصیب برادرن و خواهران ما بشود که هنوز هم به قول آقایان نباید شعار ساختار شکن بدهند؟این که نه تنها عاقلانه نیست و حتی میتوان گفت به شکلی ضربه زدن به جنبش است که از آنان بخواهیم خود را در دایرههای بسته نیروهای رژیم و جیره خوارانش اسیر و ناتوان از انجام تحرک عملی و جدی نماید.تجرب عاشورا مثل خوبی از تجمع در محلات و فرعیها و سپس حرکت و پیوستن به هم و تشکیل راه پیمایی عظیم و خورد کننده میباشد.این پتانسیل قوی مبارزاتی در وجود اکثر هموطنان ما هست که اگر به درستی سازمان دهی و برنامهریزی عملیاتی شود مطمئن باشید که رژیم تاب وتون ماندن در کوتاه مدت را هم نخواهد داشت.این وظیفه تک تک ما در درون مرز و خارج هست که شیوهها و راه کارهای موثرتر و قویتری را پیشنهاد و به رای در دنیای مجازی برای عملی شدن بگذریم.