Thursday, April 20, 2006

سال سگ, ابراهیم نبوی

اهل ایرانم من
و طبیعی است که در خارج ایران باشم
روزگارم بد نیست
مدتی پیش کمی بهتر بود
لقمه نانی دارم
که قرار است همان لقمه نان را بدهم با احساس
به فلسطین و حماس

من کمی خوشحالم
غالبا اینطوری است
بخصوص اینکه قرار است که سال جاری
سال سگ باشد و ما نیز فراری از آن

سال سابق هم از سوی دگر
سال سگ بود
چه سال خوبی!

من در این سال سگی را دیدم
که به جای آهو
سوی مشهد می رفت
او سگی بود مودب و تمیز
نه چو سگ های دگر دندان تیز
سگ آرامی بود
او نجس پاکی را باور داشت
و غنی سازی را می فهمید
او توجه می کرد که جلوی عکاس
سر خود را به زمین بگذارد با احساس
بعدها شایع شد
که سگ قصه ما کلاش است
و غذايش آش است

من هواپیمایی دیدم در سال سگی
که فرو افتاد با صد عکاس
چه هواپیمای بی نقصی!
گفته شد رادارش کج شده است
و قرار است که در سالی بعد
همزمان با همه چیز
جهتش راست شود
عقربک هايش اما چپ می ماند

من در این سال سگی
مرد خوش تیپی را دیدم با چشم خودم
کور شد چشم من از دیدن او
بسکه او خوشگل بود
همه گفتند که این زیبارو
پرزیدنت جدید شماست
من که از خوشحالی دق کردم
همه گفتند که محمود عزیز
تا دو سال دیگر
یا خودش غایب خواهد شد
یا که آقا را ظاهر خواهد کرد

من رئیسی دیدم
که گلستان را می گفت گلستان چای است
معتقد بود که تاریخ همان فیزیک است
معتقد بود که آزادی یک زاویه قائمه است
سیصد و شصت و یا صد و هشتاد درجه
معتقد بود هنرمند غنی سازی باید بشود
تا شکوفا گردد
- یا شکوفه بزند-
معتقد بود پزشکان باید
سانتريفوژ بگيرند به دست
و به جای والیوم
اورانیوم بدهند

سال سگ سال پر احساسی بود
که همان زيبارو عاشق زر زر شد
- کار او زربافی – -
- مثل یک دختر همسایه که چسب
می شود
می چسبد
قصه عشق زری و زيیا همه جا پر شده بود
- بگذاریم که احساس زری نیز هوایی بخورد

من وزیری دیدم
که انشتین جلوش کم آورد
او تمام جدول های عالم را
ضرب در دو می کرد
حاصلش را از ده کم می کرد
و به اندازه تنهائی هر دانشگاه
حجت الاسلامی لازم داشت

من قطاری دیدم پر استاد
که سوی قم و نطنز عازم بود
و هواپیمایی دیدم که فقیهان را می برد
به رم یا پاریس

من در این سال سگی
گربه ایران را دیدم
- که هراسان شده بود-
و به جای گریه خندیدم
یاد آن تام و جری افتادم

گاه باید خندید
گاه باید گرئید
گاه باید لب جو
مشتی آب خنک برداشت و
به ديوار جهان پسال سگ بر همگان میمون بااشيد
و به ديوار نوشت:


د